دنیا کوچولوی مامان و بابادنیا کوچولوی مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

دنیا شیرینی زندگی ما

واکسن 6 ماهگی

1392/6/20 0:00
نویسنده : مامی لیلی
1,081 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم مثل دفعات قبل باز هم استرس داشتمممممممممم.اما اینبار موقع رفتن بیشترم شد آخه خاله جون مریض بود یکم و نمیتونست همراهمون بیاد منم باید تنها میبردمت.با نگرانی رفتیم مرکز بهداشت.قطره استامینوفن رو بهت دادم و نیم ساعت بعدشم واکسنت تزریق شد.خیلی گریه کردی اما تا بغلت کردم آروم شدی .یکم شیر خوردی و خوابیدی و برگشتیم خونه.یکم بعدش خاله جون زنگ زد و گفتش بعداز ظهر میاد پیشمون آخه میدونست تنهایی سختمه مراقبت باشم .واقعا خیلی خوب و مهربونه همیشه کنارمونه و تنهامون نمیزارههههههههههه. دختر گلم همیشه حرمت و احترام خاله ها و اونایی که دوست دارن و داشته باش.

تا غروب که خاله ها  پیشمون بودن حالت خوب بود حتی روروئک بازی هم کردی.

اما شب خیلی تب کردی 2 درجه منم تا صبح بیدار موندم و مراقبت کردم ازت.آخه میترسیدم خدایی نکرده اتفاق بدی بیافته.خدارو شکر شب تموم شد و صبح مثل همیشه اومد.حالت بهتر بود و تب نداشتی.

خاله جونم که صبح باز اومد پیشمون کلی باهات بازی کرد و نگهت داشت و منم کارای روزمره رو انجام دادم اما تا 3 روز استامینوفن رو بهت دادم آخه بازم تب میکردی اما نه خیلی زیاد.

خلاصه اینکه واکسن نیم سالگیت هم به خیر گذشت.رفت تا 12 ماهگیت.ایشاا... اونم به خیر میگذره باز.

ای جونم که خونم اومد.انگار مقصر خودم بودم که دلم نیومد محل تزریق رو محکم نگه دارم.آخه خیلی گریه میکردی .اشک مامانی رو هم درآوردی.

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)