دنیا کوچولوی مامان و بابادنیا کوچولوی مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

دنیا شیرینی زندگی ما

مریض شدن دنیاااااااااا و روزهای سخت.

1392/9/26 0:25
نویسنده : مامی لیلی
1,005 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه 12 آذر ماه مامان بزرگ و خاله اومدن خونه ما  کلی بازی کردی و خوش گذشت بهت.آخر شب هم

خسته شدی و 1 شب بودی به زور خوابیدی.ما هم همگی خوابیدیم ساعت 5 صبح به صدای ناله خفیفی بلند

شدم.حدس زدم گرسنه باشی و تعجب کردم که تا 5 صبح یکسره خوابیدی.وقتی بغلت کردم متوجه

شدمممممم خیلی بدنت داغه ترسیدم بابایی و زود بیدار کردم. تب سنجت و آورد و تبت رو گرفتم وااااااای خدا

نزدیک 40 درجه بود دمای بدنت داشتم میمردم از ترس سریع آوردمت بیرون از اتاق.مامان بزرگ و خاله هم بیدار

شدن و اومدن پیشت.بهت قطره دادممممممم . لباساتو سبک کردم .بعدش بیدار شدی و تا 7 بیدار بودی و

بازی میکردی اصلا هم بیحال نبودی.برام عجیب بود.بعدش خوابیدی.دکترت هم گفته بود تا 2 روز تب بی علایم

چیزی نیستش.منم صبر کردم.اما همچنان تب داشتی.نزدیک 40 درجه . استامینوفن میخوردی هر 4 ساعت 3

برابر وزنت.24 قطره.

بابا جون هم چون مریض شده بود منم با مامان بزرگ و خاله رفتم خونشون تا کمک کنن بهم نگهت دارم و هم

اینکه یهو سرما نخوری.عزیزکم.خیلی روزای بدی بود برام همش میترسیدم چیزیت بشه.پنجشنبه غروب تبت

قطع شد.اما یکم صورتت قرمز شد انگار که حساسیت باشه.اما من توجه نکردم  گفتم شاید دست مالیدی

قرمز شده.آخه پوستت خیلی حساسه.شب تا صبح نمیخوابیدی.جمعه صبح وقتی بیدار شدی و  مامان بزرگ

میخواست لباسات رو عوض کنه بهم گفتش که بدنت دون قرمز زده.وای خدا خیلی ترسیدم زنگ زدم به خاله

ها و ازشون سوال کردم تا راهنماییم کنن.اما باز قانع نشدم با اینکه خواهرم میدونستش چیز مهمی نیستش

آرومم کرد اما بعدش باز نتونستم خودمو راضی کنم سریع آماده شدم وبا دایی و خاله بردیمت پیش پزشک

خونوادگی خودمون.همش میترسیدم بگه که باید بریم بیمارستان و بستری شی.اما وقتی من همه ماجرای

مریضی رو گفتم و معاینه کردش گفت چیز مهمی نیستش دیگه داره خوب میشه.بیماری رزوئولا هستش که 3

روز تب داره 3 روز هم بدن دون میزنه و مخصوص بچه هاس بین 9 ماه تا 2 سال.وای وقتی شنیدم خطر نداره

خیالم راحت شد .از روز بعدشم بهتر شد بدنت و یواش یواش خوب شدی..........

خدارو هزار مرتبه شاکرم که بخیر گذشت و مسئله مهمی نبود گل همیشه بهارم دنیا جونمممممممم.

 

اینجا هم تب داری و خوابی فقط هم تو بغل میمونی

قرمزیهای بدنت در حال خوب شدن.

اینم بعد خوب شدنت که باز رفتی سراغ سیم و تلویزیون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

رقیه
15 بهمن 92 11:40
ایشالا همیشه سلامت باشی دنیا جون خاله دوس نداره مریضیتو ببینه