دنیا کوچولوی مامان و بابادنیا کوچولوی مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

دنیا شیرینی زندگی ما

واکسن 2 ماهگی

1392/2/4 8:41
نویسنده : مامی لیلی
620 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم از چند روز قبل نگران بودم که موقع واکسن زدن اذیت میشی و ممکنه تب کنی.تو اینترنت دنبال مطالبی میگشتم که بتونم بهتر ازت مراقبت کنم.که موفقیت امیز بود و یه چیزایی یاد گرفتم.

روز موعود با خاله رقی رفتیم مرکز بهداشت خیلی ناز خوابیده بودی.منم ناراحت بودم و نگرانت

قرار بود من بیرون منتظر شم تا خاله ببرتت برای تزریق واکسن.

وقتی نوبتمون شد.دل تو دلم نبود.قبل اینکه بری تو اتاق از خواب بیدارت کردم تا هوشیار باشی و یهو تو خواب نترسی.

برون منتظرت بودم و دل تو دلم نبود. بالا پایین میکردمممممم. که یهو صدای گریت اومددددددددددد. الهی دورت بگردممممممم خیلی بلند گریه کردی اما زود آروم شدی.

منم گریم گرفت و بعدش اومدم پیشت و بغلت کردم.تو بغلم خوابت برد.وقتی اومدیم خونه هر 4 ساعت بهت قطره استامینوفن دادم و هر 2 ساعت کمپرس سرد گذاشتم.البته خاله هاتم کنارمون بودن. بیشتر روز رو خوابیدی دور پاهات ملحفه پیچیدم که کمتر تکون بدی. خدارو شکر تب نکردی .زیادم اذیت نشدی.

شبشم راحت خوابیدی.روز بعدشم کمپرس گرم گذاشتم رو پاهات.

اما از عصر دومین روز تا یک هفته بد قلق شده بودی. همش گریه میکردی و بیقرار بودی.

هر نیم ساعت شیر میخواستی و اگه یکم دیر میشد از گریهههههههههه کبود میشدی.

که اونم دکتر گفتش به خاطر فعال شدن ویروس خفیف شده واکسنا تو بدنته و بدنت داره پادتن تولید میکنه و

این حالتا طبیعیه.

منم باهات سازش کردم تا شکر خدا خوب شدی عسل مامانی

اینم بعد واکسن

آپلود عکس کوچولوهای فارسی

آپلود عکس کوچولوهای فارسی

اینا هم روز بعدش

آپلود عکس کوچولوهای فارسی

آپلود عکس کوچولوهای فارسی

آپلود عکس کوچولوهای فارسی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)