دنیا کوچولوی مامان و بابادنیا کوچولوی مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

دنیا شیرینی زندگی ما

آخرین روزهای 3 ماهگی

1392/3/15 0:52
نویسنده : مامی لیلی
508 بازدید
اشتراک گذاری

دنیا جون مامانی سلام

دوباره فرصت پیدا کردم بیام برات بنویسم.البته الان تو خواب نازی و هفت پادشاهو خواب میبینی وگرنه من

نمیتونم بیام اینجا. همش دوست داری پیشت بشینم و باهات بازی کنم.اکثر شبا هم خسته ام و خوابم

میگیره.

 

این روزا همش در تلاشی که غلت بزنی دو باری غلت زدی اما سطحش هموار نبود و قبول نیست.چشمک

رو زمین صاف هم میچرخی اما دستت میمونه زیر تنت و نمیتونی درش بیاری و بعد کلی تلاش خسته میشی

و گریت میگیره. وقتی صاف میخوابونمت باز میچرخی.قربون اون پشتکارت عزیزکم.

دیگه اینکه پاهاتم میاری بالا و با کمک دستات میخوای بگیریشون. یکمی توش موفق شدی اما کامل تسلط نداری.

از رو زمین میتونی اسباب بازیهاتو برداری و نگهشون داری حتی کتاب داستانتو.

با خودت و زمین و همه چیز حرف میزنی با صدای بلند و آوازم میخونی.اب دهنتم که به راههههه

همیشه.جیغ زدن رو هم یاد گرفتی اما خیلی ضریفه بیشتر ناز داره  صدات. ذوق کردنتم که دیگه دلمو

بردههههههه عشق کوچولوی مامانی و بابایی.

عاشق بیرون رفتنی  دوست داری بری بیرون و همه جارو با کنجکاوی نگاه کنی و گاهی هم آواز بخونی.

دیگه تو ماشینم نمیخوابی و بیرون و تماشا میکنی و ذوق میکنی.

اینا نشونه اینه که دیگه داری بزرگ میشی و کنجکاویاتم بیشتر میشه.

راستی 17 خرداد نوبت واکسن 4 ماهگیته از هفته ها قبل باز نگرانیم شروع شده. خداکنه زباد اذیت

نشی مثل سری قبل.اینبار هم با خاله جون میریم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)