واکسن 4 ماهگی

سلام عشق مامانی صبح با خاله جون بردمت واکسنتو زدیم. بازم من نرفتم تو اتاق اما زیاد گریه نکردی و

زودی آروم شدی و منم شیرت دادم.

بعدشم رفتیم ماشین سواری چون خیلی دوست داری.وقتی هم اومدیم خونه کلی بازی کردی با خاله 

3 ساعت بعدش که اثز قطره استامینوفن رفته بود زدی زیر گریههههههههه و خیلی بیقراری کردی.وقتی پاهاتو تکون میدادی جیغ میکشیدی.

خیلی ناراحتت می شم گلم انگار به قلب من تیر میزنن وقتی اشکتو می بینم داغون میشممممممممم

 باز هم بهت قطره دادم. بعد کلی گریه کردن بغل خاله جون خوابیدی

و خاله هم همونطور نگهت داشت تا راحت باشی و بیدار نشی. دستش درد نکنه خیلی هوای مارو

داره همیشه کنارمونه و تنها نیستیم.خیلی هم دوست داره عزیزم.خیلی خوشبختی که همه دوست دارن

بعدش که از خواب بیدار شدی دیگه گریه نکردی.فقط بیقراری میکنی یکم و خوب شیر نمیخوری گلم.

راستی امروز 3 تا خاله ها اومدن پیشت و به مامانی کمک کردن تا شب.

از غروبم تب کردی 1 درجه که همش بالا پایین میره دمای بدنت.

اینم جای واکسنتتتتتتتتتتتتتتتتتت الهی دورت بگردم مامانی

ا

 راستی

کلی هم با مامانی بازی کردی با بیحالیت فدات بشم که اینقدر به فکر مامانی هستی و قبل

خواب مثل همیشه باهام بازی کردی.

زبون درازی میکردی

الانم که خوابی  یکم تب داری.مامانی امشب کنارت بیدار میمونم و ازت مراقبت میکنم. .راحت

بخواب.ایشاا... فردا صبح که بیدار

شی خوب خوبی گلم.