سونوگرافی جنسیت
سونوگرافی جنسیت عزیزکممممممممممم امروز مامانی اومده تا باز برات نوشته هاشو بزارهههههههههه
ایشاا... که از خوندن اینا لذت ببری عزیزم
دیروز شنبه 11 شهریور صبح ساعت 8 از خونه در اومدم رفتم چهارراه طالقانی سونوگرافی بهبد
خیلی شلوغ بود اونجا آخه یک هفته ای میشد تهران و کرج تعطیل بود تا ساعت 2 بعداز ظهر هم اونجا بودممممم
خیلی خسته شد مامانی اما ارزششو داشتتتتتتتت
خب حتما میخوای بگی چرا اینقدر طول کشیدددددددد
خب اونجا بهترین سونوگرافی شهرمونههههههههههه جیگرم.منم دوست داشتم پیش بهترین دکتر بیام و
ببینمت تا خیالم از سلامتت راحت شههههههههه
ساعت حدودای 11 بود که رفتم بیرون تا یه چیز شیرین بخورممممممممم .با اینکه از شیرینیجات خوشم نمیاد اما میدونستم که جیگرم دوست داره و اینجوری بیشتر شیطونی کنی و منم بیشتر لذت می برممممممم
خلاصه یه بستنی و 2 تا رانی آناناس و چند تا شکلات تا ساعت 1 بعدظهر خوردمممممممم 
وقت رفتن تو اتاق که شددل تو دلم نبودددددددد
همش به فکرت بودم قشنگ مامانی.کلی باهات حرف زدم که نترسی آخه میدونم سونوگرافی ایجاد صدا میکنه برات و خلوتت رو بهم میزنهههههههه و ممکنه بترسی اما واسه سلامتیت لازم بود که بیاممممممممممم.
وقتی خانوم دکتر دستگاهو گذاشت رو شکمم واااااااااای باورم نمیشددددددددد چه ناز خوابیده بودی و انگشتتو میمکیدی
اشک باز تو چشام جمع شددددددددد.گفتم خدایا شکرت که این معجزه داره تو وجود من اتفاق می افتاده.
همه چیز خوب بود و خانوم دکتر گفت که حالت خوبه و وزن و هفته هم باهم میخونههههههههههپ
اما باز خواب بودییییییییی
باهات حرف زدم و گفتم که قشنگ مامانی بیدار شو واسم شیطونی کن میخوام بیشتر ببینمت
در کمال ناباوری بیدار شدی و پشتک زدی
واااااااای خیلی برام قشنگ بود
واقعا حرف مامانی و گوش کردی و خانوم دکتر و متعجب!!!!!!!!!!!!
بعدش که موقع دیدن جنسیت شد
گفتش که نی نی یه دخمل نازههههههههههههههههه
واااااااااااااااای خیلی خوشحال شدمممممممممم که گفت گل دختره 
حسم بهم دروغ نگفته بود و میدونستم که یه عروسک ناز دارم و نی نیم دخترههههههههه
دخترم خوش اومدی به زندگی من و بابایی
از این به بعد همدم تنهاییهای مامانیییییییییی
کلی روزای خوب و قشنگ با همدیگه داریمممممممممم
عروسکم منتظرت میمونمممممم تا بیای بغلممممممم
بی صبرانه مشتاق دیدن روی ماهتممممممممممم
خدایا باز هم شکرت که یه دختر ناز و سالم بهم دادی.
