دنیا کوچولوی مامان و بابادنیا کوچولوی مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

دنیا شیرینی زندگی ما

شیرین شدی گلم 2

" width="500" height="80" /> سلاممممممم دختر کوچولوی قشنگم. مامانی باز فرصت پیدا کرد تا بیاد وبلاگتو آپ کنه الانم تو خواب نازی باز. " width="65" height="40" /> خب حالا میخوام از کارایی که یادگرفتی و دوست داری برات بنویسممممممم. امروز 7 ماه و 3 روزه شدی. تو شیرین شدی گلم 1 تا ماه 4 رو  نوشتم برات اینم باقیش. 4 ماه و 20 روز راحت غلت میزدی اما زیاد دوست نداشتی و زودی گریه میکردی.صورتت رو به زمین میمالیدی بینیتم سرخ میشد. بغلی شدی دیگه دایی جونم برات یه آغوشی خرید تا مامانی راحتتر نگهت داره آخه مچ دستای مامانی درد میکنه و مشکل داره یکم. روروئک سواری و دوست داری.نانای میکنی وقتی برات آهنگ میزارم.دست...
21 شهريور 1392

دنیا و روروئک سواری

دختر قشنگم از 5 ماه و 22 روزگی سوار روروئکت شدی.خیلی هم دوسش داشتی و کل خونمونو باهاش میگشتی.انگار بلد بودی از قبل عسلممممممممممم.دکمه های موزیکشم که میزدی و صدای آهنگ میومددددددد کلی ذوق میکردی و میخندیدی.الانم که 7ماهه ای دیگههههههههه حرفه ای شدی و سرعتی میگردی خونروووووو.یه لحظه ازت غافل شممممممم.خراب کاری میکنی. بپر بپر میکنی توش.ترانه هم که برات میزارم.نانای میکنی. دست میزنی و  میچرخی.خیلی شیرین کاری میکنی. جیگرمممممممم.هر چیزی رو هم که بخوای برداری به سمتش خم میشی و پاهات و میزنی به میله روروئکتو سمتش خم میشییییییییییی.واااااااااای خیلی میترسونیم اینجوری دخترم اینقدر شیطونی نکن دیگه .اگرم ...
20 شهريور 1392

گزیده ای از ماه پنجم و ششم دنیا جونم

این دو دست لباس رو خاله جون زحمت کشیده برات دوخته گلم. 5 ماه و 3 روز 5 ماه و 20 روز                                                                     دنیای متعجب 5 ماهه 5 ماه و 12 روزگی نشستی 6 ماه و 3 روزگی دیگه مدت طولانی تری می...
20 شهريور 1392

واکسن 6 ماهگی

دختر گلم مثل دفعات قبل باز هم استرس داشتمممممممممم.اما اینبار موقع رفتن بیشترم شد آخه خاله جون مریض بود یکم و نمیتونست همراهمون بیاد منم باید تنها میبردمت.با نگرانی رفتیم مرکز بهداشت.قطره استامینوفن رو بهت دادم و نیم ساعت بعدشم واکسنت تزریق شد.خیلی گریه کردی اما تا بغلت کردم آروم شدی .یکم شیر خوردی و خوابیدی و برگشتیم خونه.یکم بعدش خاله جون زنگ زد و گفتش بعداز ظهر میاد پیشمون آخه میدونست تنهایی سختمه مراقبت باشم .واقعا خیلی خوب و مهربونه همیشه کنارمونه و تنهامون نمیزارههههههههههه. دختر گلم همیشه حرمت و احترام خاله ها و اونایی که دوست دارن و داشته باش. تا غروب که خاله ها  پیشمون بودن حالت خوب بود حتی روروئک بازی هم کردی. اما شب ...
20 شهريور 1392

دنیا کوچولوی من غذا میخوره

دنیا جونم مامانی باز اومد 19 تیر رفتیم چکاپ ماهیانه دقیقا 5 ماه و 2 روزگیت. متاسفانه تو  ماه گذشتش رشد نداشتی و از جاده سلامتی دور شده بودی. آقای دکتر هم گفتش که باید غذای کمکی رو شروع کنیم با فرنی (سرلاک) حریره بادام و 10 روز بعدش بریم واسه چکاپ. اینم جدول تغذیه 10 روزه روز اول/صبح و شب /هر وعده 1 قاشق معادل 5 سی سی روز دوم/4 وعده 1 قاشقه روز سوم/4 وعده 2 قاشقه روز چهارم /4 وعده 3 قاشقه روز پنجم / 4 وعده 4 قاشقه. از روز ششم یک وعده در میان حریره بادام به فرنی افزوده شود فرنی که اصلا دوست نداشتی چون باید بدون شکر میپختم برات. بجاش سرلاک شیر و برنج گرفتم برات که دوست داشتی.بادام هم ...
29 مرداد 1392

دنیا رفته پارک تاب بازی

2 مرداد روز چهارشنبه خاله جون  و نگار جون اومدن خونمون که ببینتت. بعدش 4 تایی رفتیم پارک. خاله جون شما رو بردش که تو زمین بازی بچه هارو ببینی. منم نشسته بودم و با نگار جون صحبت میکردممممممممم. یکم که گذشت دیدم نیومدید اومدم دنبالتون که دیدمممممممم خاله گذاشته شما رو تو تاب و داری بازی میکنیییییییییی. خیلی ذوق کردممممممم.نمک شده بودی و اصلا هم نترسیدییییییی.اما حسابی تعجب کرده بودی.آخراشم داشت خوابت میبرد. عکسات چون شب بود یکم تاره.اما عکسایی که بار دوم رفتیم پارک با خاله جون رو میزارم برات   ...
26 مرداد 1392

دنیا و تماشای تلویزیون

دنیای مامانی تماشای برنامه های تلویزیون رو دوست داری. مخصوصا تبلیغات شبکه پویا مثل تلفن قصه گوی و مسابقه مروا.شادیانه.زنگوله.خاله ستاره.و برنامه نقاشی نقاشی.یه ذوقی میکنی و جیغ میکشی که دلم غش میکنههههههه برات خوشگلممممممممممم. برات عزیزکممممممممم. اما تا حالا موفق نشدممممممم عکسای خوبی بگیرم ازت موقعی که ذوق میکنی بس که تکون میخوری و شیطونی میکنی.اما چند تا عکس دارم که آرومییییییییییی ...
26 مرداد 1392